امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

ازتومی نویسم نازنینم(فندق من وبابا)

حس شیرین

مامانی سلام عزیز دلم وباره برگشتم که برات بنویسم . این مدت که نبودم اتفاقای تازه و خوبی افتاده مثله: بله اول اینکه پسرم صاحب یه داداش شیطون تر از خودش شده به اسم ایلیا، ایلیا جون الان دقیقا 9 ماه و 11 روزه هستش. هنوز خبری از دندوناش نیست و 4 دست و پا راه میره و یواش یواش میخواد رو پای خودش وایسته . شلوغ عین خودت. پسملی دست دستی می کنه بیا و ببین. حسابی هم ذوق می کنه وقتی با شما هم بازی میشه، انگار که دنیا رو بهش دادی. دوم اینکه شیر مردم محصل شده. بله عزیزکم امسال شما پیش دبستانی هستی. یه پسر درس خون و ماهه ماه... الان 19 روز از تولد 6 سالگیت می گذره . تولدت هم مبارک امیر حسینم. امسال تولدت خونه نبودیم ، آخه داریم کارای تعمیرات خو...
2 دی 1396

3 ماه تا تولد 3 سالگی

عزیز دل مامان سلام خیلی وقت بود که وبلاگ آپ نمی کردم.بالاخره امروز وقت کردم...گلم اگر بخوام از شیطنت هات بنویسم یک کتاب ميشه. .چکار کنم بقول خودت الله اکبر😊...شیرینی زبونی هستی که لنگه نداری...هزار ماشاالله و اما خبر جدید اینکه هفته پیش رفته بودیم پابوس آقا امام رضا .حسابی بهت خوش گذشت.وقتی که می پرسیدیم امیر حسین دعامون کردی فوری جواب می دادی:حرم را موس(بوس )کردم این میشه هم دعا و هم زیارت(قربونت برم الهی )  
16 شهريور 1393

3 ماه تا تولد 3 سالگی

عزیز دل مامان سلام خیلی وقت بود که وبلاگ آپ نمی کردم.بالاخره امروز وقت کردم...گلم اگر بخوام از شیطنت هات بنویسم یک کتاب ميشه. .چکار کنم بقول خودت الله اکبر😊...شیرینی زبونی هستی که لنگه نداری...هزار ماشاالله و اما خبر جدید اینکه هفته پیش رفته بودیم پابوس آقا امام رضا .حسابی بهت خوش گذشت.وقتی که می پرسیدیم امیر حسین دعامون کردی فوری جواب می دادی:حرم را موس(بوس )کردم این میشه هم دعا و هم زیارت(قربونت برم الهی )  
16 شهريور 1393

عکسهای پسر کوچولوم

حرم حضرت معصومه-وقتی امیرحسین جون نی نی بود وقتی امیر حسین درس خوان می شود تابستون 92 -دشت گل جاده سردابه امیر حسین جدی می شود مشهد-الماس شرق-تابستان92 قربونت برم پسرم الهی که همیشه لبت خندون باشه اینم عکس آرتین خوشگله پسر خاله امیرحسن امیر حسین جان در موزه شیخ صفی پسر کوچولوم آماده ومنتظر بابایی هست تا بریم دردر پسرم درعظمت حرم امام رضا غرقه میز غذای تولد امیر حسین خان امیر حسین در جنگل فندقلو میان گلهای بابونه ...
18 آذر 1392

تولد2سالگی امیر حسینم

عزیز دلم ورودت به سومین سال زندگیت رو تبر یک می گم وامیدوارم  صدمین سال تولدت را جشن بگیری. پسر گل من تولد امسال همراه با جراحت بود...جراحتی که بخاطر شیطنت زیاد بوجود امد. شب چهارشنبه جشن تولد شما به همراه 20 نفر مهمان برگزار شد.مهمانی که به صرف شام مفید ومختصر دعوت شده بودندمحتویات شام عبارت بود از:ژله خرده شیشه-چیز کیک انار-دسر کرم قهوه موز-سالاد اولویه-سالاد ماکارونی وسوپ ترکیه شما هم تو اتاق خواب مامان وبابا آنچنان مشغول شیطنت بودی که نگو ونپرس!روی تخت با آریا وآیدا بپر بپر راه انداخته بودی که یهو از روتخت می افتی پایین وسرت میخوره به شیر گاز وزخمی میشه .این ماجرا باعث شد که یه مقدار من وباباجونت تا آخر مراسم به ...
18 آذر 1392

شمارش معکوس تا تولد 2 سالگی پسر کوچولوم

نفس مامان سلام پسرم تولد 23 ماهگیت مبارک باشه..عزیزم مامانی وبابایی عاشقانه دوست دارن...هنوز واسه تولدت برنامه ریزی نکردم .دو تا تصمیم دارم 1-همون روز 13 آذر که میشه 1صفر یک تولد خودمانی به صرف شام بگیرم 2-با یک ماه تاخیر یعنی13 دی یا همون 1ربیع الاول یک جشن تولد مفصل بگیرم عزیزکم دیروز که بابایی رفته بود مسجد برای مراسم تشت گذاری من وتو هم رفتیم پیاده روی ولی سر از شهر بازی درآوردیم وآقای امیر حسین حسابی کیف کرد..نازنینم عاشق ماشین شارژی هستی وبه همین خاطر واسه تولدت بابایی قصد داره برات کادو تولد ماشین شارزی بگیره...دیروز هم وقتی تو مغازه اسباب بازی فروشی دیدی گیر داده بودی ومنم که گفتم اگه پسر خوبی باشی برات میخرم شروع ک...
13 آبان 1392

واما پروژه از شیر گرفتن آقای امیر حسین

      سلام پسر کوچولوی من یواش یواش افتادیم تو سرازیری تولد 2 سالگیت امروز شنبه 20 مهر ماهه ودقیقا53 روز دیگه تولددو سالگیته انشاالله ....البته بخاطر اینکه تولدت مصادف میشه با ایام محرم وصفر بخاطر احترام به امام حسین نمی تونیم تولد مفصلی برات بگیریم...انشاالله که امام حسین خودش یه سفر کربلا کادو تولد به پسر کوچولوم عنایت کنه. واما ماجرای از شیر گرفتنت که تبدیل به یک غول تو ذهنم شده بود به خیر وخوشی خدا رو شکر تموم شد.امروز دقیقا یک هفته است که از با دنیای می می وشیر خدا حافظی کردی با شعار تیخخخخ(یعنی کثیف شده)     دوستان بهم پیشنهاد صبر زرد رو کرده بودند من هم رفتم سراغشو گرفتم ولی...
20 مهر 1392

پسر خاله نو مبارک(آقا آرتین)

پسر مامان سلام امیر حسینم الان دقیقا 21 ماهه هستی دو روز پیش یعنی روز شنبه 92/6/2 ساعت حدود 11 قبل از ظهر پسر خاله جونت یا نوه ی ششم خانواده پا به این دنیا گذاشت یه پسر کوچولوی خوشگل وخوردنی،دیروز رفته بودیم دیدنش وای که چه ذوقی کرده بودی همش میخواستی که باهاش بازی کنی،عزیزه دلم کلا عاشق بچه هستی...ولی هزار ماشااله خودت روز به روز داری مردتر میشی... یواش یواش میخوای حرف بزنی کلمات رو خیلی بامزه تلفظ می کنی مثل نوشابه:شووبابه چیپس:پیسسسسسس صبحانه:صووبامه آرتین:آی تیییی آشغال:آش کااااا حاج بابا:حاجی با حبیب:اَب خلاصه که همه امید زندگی من وبابا یه پسر کوچولوی شیرین ومامانی به اسم امیر حسین هستش ...
4 شهريور 1392